انتخاب بازار هدف:
انتخاب بازار هدف کسب و کار مي تواند بسيار بزرگ باشد مانند شرکت کامپيوتري عظيم با هزاران کارمند و ميليونها تومان ابزار و دستگاههاي پيشرفته و همچنين مي تواند بسيار کوچک و منحصر به يک نفر باشد مانند کارگر نظافت که به خانه ها مي رود و تنها ابزارش جارو و وسايل تميزکاري هستند.
اين دو کسب و کار بسيار متفاوت هستند و اطلاعات و مهارتهاي متفاوتي براي اداره آنها لازم است. ولي هردوي آنها در يک موضوع مشترک هستند و هردوي آنها بايد براي ادامه کار خود دريابند چه کساني بهترين مشتريانشان هستند و آنها را هدف قرار دهند.
براي اجراي تمامي استراتژي هاي بازاريابي بايد بدانيد بهترين مشتريان شما چه کساني هستند.
براي ادامه موضوع بهتر است تعريفي عملي از بازاريابي ارائه دهيم.
بازاريابي فرايندي است که در طي آن يک محصول يا خدمت ترويج يافته و براي فروش توزيع مي شود. بزبان ساده تر ، هرفعاليتي که براي معروف کردن و فروش کالا انجام مي دهيد بخشي از بازارايابي شما است. مثلا توجه به مشتريان قبلي و ايجاد مشتريان جديد ، مبارزه با رقيبان و حفظ سهم بازار ، توسعه و ساخت محصولات جديد همگي بخشي از فرايند بازاريابي شما هستند.
حال به موضوع اصلي برگرديم. شما مي توانيد محصولات خود را به همه بفروشيد و يا گروه خاصي را انتخاب کرده و تلاش خود را براي فروش به آن گروه متمرکز کنيد و به علايق و خواسته هاي آن گروه توجه کنيد. با اينکار براي خود يک بازار هدف انتخاب مي کنيد.
بازاريابي همگاني مانند آن است که بطور اتفاقي به عده اي خرگوش شليک کنيم. شايد در آن سود خوبي باشد ، ولي با تخصصي شدن و بخشبندي شدن بازار ، کسب سود با اين روش روز بروز مشکل تر مي شود.
بازاريابي هدف گرا ، معمولا گزينه بهتري است و مخصوصا براي کارآفرينان و شرکتهاي کوچک مناسب تر است. زيرا امکانات و سرمايه آنها محدود است و نمي توانند به آساني پيام خود را به همه برسانند. با هدف قرار دادن بخش کوچکي از بازار ، احتمال پيشرفت و کسب سود بيشتر است.
بازاريابي بر اساس بازار هدف باعث مي شود ، سود بيشتري را در مقايسه با هزينه اي که براي تبليغات صرف ميکنيد بدست آوريد. مزيت ديگر اين نوع بازاريابي آن است که بازار هدف خود را بهتر خواهيد شناخت ، همانطور که دوست خود را مي شناسيد. فرض کنيد بازار هدف را ورزشکاران انتخاب کرده ايد ، در اينصورت مي دانيد که اغلب آنها به تغذيه سالم اهميت مي دهند ، افراد فعال و پرانرژي هستند و به تناسب اندام نيز توجه دارند.
هرچه بازار هدف خود را کوچکتر کنيد ، مي توانيد خدمات بهتري ارائه دهيد و کار رقيبان را سخت تر خواهيد کرد. مثلا وقتي شرکت کوکاکولا پرفروشترين و محبوبترين نوشابه است ، شرکت ردبول با کوچکتر کردن بازار هدف توانست بازار قابل توجهي بدست آورد. او اقدام به توليد نوشابه هاي انرژي زا براي ورزشکاران نمود.
البته بسياري از مديران مي ترسند که با محدود کردن بازار هدف ، مشتريان زيادي را از دست بدهند. ولي تحقيقات نشان مي دهد با محدود کردن بازار هدف مي توانيد سود بيشتري بدست آوريد. البته قبل از انتخاب بازار هدف بايد تحقيقات کافي انجام دهيد تا مطمئن شويد ، بازار هدف مشتريان کافي خواهد داشت. مثلا اگر در منطقه اي کويري زندگي مي کنيد نمي توانيد بازار هدف خود را ماهيگيران قرار دهيد ، زيرا شايد يک مشتري هم نداشته باشيد.
خريداران بطور کلي به دو دسته تقسيم ي شوند.
1- توليد کنندگان: افرادي هستند که کارشان توليد و فروش محصول است. آنها معمولا داراي کسب و کار هستند و قدرت خريد زيادي دارند و مي توانند خريداران پرسودي باشند. البته معمولا فروش به اين نوع خريداران مشکل تر است.
2-مصرف کننذگان: افرادي هستند که کالا و يا خدمات را نهايي را استفاده مي کنند. اين نوع خريداران معمولا خريدار حرفه اي نيستند و بايد به آنها کمک کنيد تا انتخاب صحيح را انجام دهند. تعداد افراد اين گروه بسيار بيشتر از توليدکنندگان است. مي توان گفت در ايران هفتاد ميليون خريدار مصرف کننده وجود دارد.
نتيجه:
اگر فروشتان کم است ، بازار هدف را تغيير دهيد. به بازارهاي هدف جديد بيانديشيد. تحقيق کنيد تا دريابيد چه بخشهايي از بازار از دسترس رقيبان بدور مانده است. بر روي آن بخشها کار کنيد. مثلا يک کارخانه ماکارون سازي ، پس از بازاريابي ناموفق در تهران ، بازار هدف خود را شهر همدان قرار داد و به موفقيت قابل قبولي دست يافته است.










نظرات شما عزیزان: